سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  قدیر
حکمت را لباس زیرین و آرامش را بالاپوش خود قرار ده که این دو زیور نیکان اند . [امام علی علیه السلام]
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
75263
بازدیدهای امروز وبلاگ
8
بازدیدهای دیروز وبلاگ
6
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
قدیر
سجاد رحیمی
مطالب و عکس های عرفانی و مذهبی
لوگوی وبلاگ
قدیر
بایگانی
دی 86
بهمن 86
اسفند 86
فروردین
اردیبهشت
خرداد87
بهار 1387
اوقات شرعی
لوگوی دوستان



اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   سجاد رحیمی  

عنوان متن حضرت رقیه (سلام الله علیها) پنج شنبه 86 بهمن 25  ساعت 2:21 عصر

 

نیم نگاهی به زندگانی کوتاه دخت خردسال حسین بن علی (ع)
حضرت رقیه (سلام الله علیها)



 

شیخ مفید امین الاسلام طبرسی برای امام حسین علیه السلام چهار زن و شش فرزند نوشته اند: چهار پسر و دو دختر.
پسران بنامهای زین العابدین امام سجاد (علیه السلام) ـ علی اکبر ـ علی اصغر یا عبدا... و جعفر. که سه تن از آنها در واقعه کربلا به شهادت رسیدند. دختران نیز بنامهای سکینه که مادرش همان رباب دختر امرء القیس و مادر علی اصغر و دیگری فاطمه که مادرش ام اسحق دختر طلحه بن عبیدا... تیمیه بود. بعضی از مورخین مانند این شهر آشوب دختر دیگری به نام زینب که همان رقیه باشد برای آنحضرت نوشته اند.
بدلیل کوتاه بودن عمر این حضرت اصل موضوع پیرامون چگونگی فوت حضرت رقیه سلام (الله) علیها در خرابه شام می باشد. کتابهای زیادی این حادثه را تقریباً شبیه به همدیگر ذکر کرده اند. بعضی گمان می کنند این موضوع سند تاریخی معتبر ندارد ولی کتابهای زیادی که دارای سندیت قدیمی است این حادثه را نوشته اند. (*)


جریان وفات حضرت رقیه علیها سلام
1ـ در کتاب نفس المهموم محدث قمی آمده است که «امام حسین علیه السلام دختر کوچک چهارساله ای داشت. شبی از خواب پرید و گفت: پدرم حسین کجاست؟ من او را در خواب دیدم در حالی که خیلی مضطرب بود. وقتی زنان اهل بیت شنیدند گریستند و همراه آنان بقیه بچه ها نیز گریستند. صدا بلند شد و یزید از خواب برخاست و گفت چه خبر است؟ در جستجو برآمدند و قضیه دختر حسین علیه السلام را برایش تعریف کردند. یزید دستور داد سر پدر را نزد دخترش ببرند. پس آن را نزد وی بردند و در دامنش گذاشتند. حضرت رقیه پرسید این چیست؟ گفتند سر پدرت. ناله سرداد و فریاد زد سپس بیمار شد و بعد از چند روز در شام از دنیا رفت و در بعضی اخبار آمده است:
سر شریف را که با دستمالی پوشیده شده بود برایش بردند و در مقابلش گذاشتند و پارچه را از رویش برداشتند. آنگاه حضرت رقیه علیها سلام گفت: این سر کیست؟ گفتند: سر پدرت! سر را از طشت برداشت، به دامن گرفت و گفت: ای پدر چه کسی رگ گردنت را بریده است؟ ای پدر چه کسی مرا در کودکی یتیم کرده است؟ ای پدر بعد از تو به چه کسی امید بندیم؟ ای پدر چه کسی یتیم داری کند تا بزرگ شود؟ سپس لب بر لبان شریف پدرش گذاشت و به شدت گریست تا اینکه بیهوش شد، وقتی او را تکان دادند دیدند که از دار دنیا رفته است. هنگامی که اهل بیت جریان را دیدند گریه و عزاداری کردند و هر کسی که از اهل دمشق نیز در آنجا حاضر بود گریست و در آن روز غیر از گریه چیز دیگری دیده نشد.
2ـ در المنتخب شیخ فخرالدین طریحی چنین آمده است: « مولای ما امام حسین علیه السلام دختری داشت که سه ساله که از روز شهادتش آن حضرت را ندیده بود، پس برایش سنگین افتاد و سخت از دوری پدر دلتنگ شده بود و هر وقت پدرش را می خواشت می گفتند: فردا می آید و هر چه بخواهی برایت می آورد؟
در بعضی از روایات آمده است: زنان اهل بیت شهادت پدران را بر بچه ها پنهان می کردند و به آنها می گفتند پدران شما به مسافرت رفته اند. باز می گردیم به سخن صاحب المنتخب که می گوید: شبی از شبها حضرت رقیه پدرش را در خواب دید. چون بیدار شد داد کشید و گریه و ناله سر داد. او را آرام کردند و گفتند: چرا گریه و ناله می کنی؟ گفت: پدرم را می خواهم، نور دیده ام را، چون دوباره خواستند او را آرام کنند بر حزن و ناله اش افزوده شد. اهل بیت نیز نتوانستند تحمل کنند پس همگی گریستند، بر صورت زدند، خاک بر سر ریختند موها را پریشان کردند و فریاد زدند.
سپس یزید ناله و فریاد آنها را شنید، گفت چه خبر شده؟ گفتند: دختر کوچک حسین پدرش را به خواب دیده است، بیدار شده، پدرش را می خواهد و می گرید. چون یزید این را شنید گفت: سر پدرش را برایش ببرند، در مقابلش بگذارید تا او را ببیند و آرام گیرد. سر شریف را که با دستمالی پوشیده شده بود برایش بردند، در مقابلش گذاشتند و پارچه را از روی آن برداشتند. رقیه گفت: این سر کیست؟ گفتند: سر پدرت، سر را بلند کرد، به دامن گرفت و گفت: ای پدر چه کسی تو را با خونت خضاب کرده؟ چه کسی گردنت را بریده؟ ای پدر چه کسی من را در کودکی یتیم کرده است؟ ای پدر، به چه کسی پس امید بندیم؟ ای پدر، چه کسی یتیم داری کند تا بزرگ شود؟ ای پدر چه کسی از زنان و بیوه زنان مصیبت دیده سرپرستی کند؟ ای پدر چه کسی جوابگوی زنان غریب است؟ ای پدر چه کسی بعد از توست، وای بر غریبی ما! ای پدر کاش فدایت می شدم. ای کاش کور می شدم و این روز را نمی دیدم، کاش مرده بودم و ریشهای خضاب شده با خونت را مشاهده نکرده بودم. سپس لبانش را بر لب شریف پدرش گذاشت و به سختی گریست تا اینکه از حال رفت. چون او را تکان دادند دیدند روح از بدنش جدا شده است. وقتی اهل بیت این جریان را دیدند زار زار گریستند و عزا گرفتند و از اهل دمشق نیز هر که در آنجا بود گریست و در آن روز چیزی دیده نشد جز شیون زنان و مردان.
بعضی از کلمات و جملاتی را که حضرت رقیه علیها سلام در رثای پدرش گفته است ممکن است منسوب به ایشان و یا منسوب به بعضی از زنان باشد که در عزاداری حسین علیه السلام شرکت داشته اند. زمانی که سر شریف آن حضرت را به امر یزید نزد آنان آوردند.
محدث قمی و یا شیخ طربحی و خلال نقل این داستان، چنانکه مشاهده می شود نامی از حضرت رقیه نیاورده اند.


وفات حضرت رقیه علیها سلام»
حضرت رقیه علیها سلام دختر امام حسین علیه السلام در ماه صفر سال 61 هجری در خرابه شام وفات کرد و در همان مکان دفن گردید، سن مبارکش 3 و یا 4 سال وشاید اندکی بیشتر بود.


مقبره حضرت رقیه علیها سلام»
قبر شریف حضرت رقیه علیها سلام در فاصله صد متری مسجد اموی شهر دمشق و شاید بیشتر از آن و در باب الفرادیس واقع شده است. باب الفرادیس یکی از دروازه های مشهور و متعدد دمشق و بسیار قدیمی است که ملک اسماعیل پسر ملک ابی بکربن ایوب (639) آن را مجدداً ساخت، چنانکه از مرمر موجود در درب کنونی آن پیداست و خیابانی که اکنون قبر آن حضرت در آن قرار دارد و نام هم ایشان نامگذاری شده است. برای ورود به این خیابان باید از خیابان اصلی ملک فیصل وارد شد که در کوی عمارت الجوانیه، منطقه ای از مناطق هفتگانه شهر قدیمی دمشق قرار دارد. چنانکه از مرمر بر روی دروازه خیابان مذکور پیداست.

-----------------------
پی نوشت:
* کتابهای زیادی که دارای سندیت قدیمی است حادثه شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها) را نوشته اند از جمله:
1ـ کامل، معروف به کامل سقیقه ویا کامل بهایی این کتاب به زبان فارسی نوشته شده و پیرامون امامت و جریانات بعد از رحلت حضرت رسول (ص) در سقیفه سخن می گوید. به همین سبب کامل سقیقه نامیده شده است. نویسنده آن شیخ عمادالدین حسن بن علی بن محمد بن علی طبری آملی، این کتاب را به دستور وزیر بهاء الدین محمدبن وزیر شمس الدین جوینی، والی حکومت اصفهان در زمان هولاکوخان مغول نوشته است. به همین سبب نام کامل بهایی را برای آن انتخاب کرده اند. این کتاب، اثری است بزرگ در دو جلد که تالیف آنها در سال 675 هجری به پایان رسیده و اخیراً انتشارات کتابخانه مصطفوی تهران این کتاب را چاپ کرده است. کتاب مزبور، اولین کتابی است که حادثه حضرت رقیه علیها سلام و فوت ایشان بالای سر پدرش را نگاشته و متاخران هم این مطلب را از همین کتاب گرفته اند که خود، نقلی از کتاب الحاویه است.
نویسنده در جزء دوم کتابش که به فارسی نوشته و چاپ شده است. در صفحه 179 به آن اشاره می کند. به نظر می رسد مولف این کتاب نوه شیخ عمادالدین ابی جعفر محمدبن ابی القاسم علی بن محمد بن علی بن رستم بن نودیان طبری آملی، عالم و راوی بزرگ باشد، یعنی همان نویسنده کتاب بزرگ بشاره المصطفی لشیعه المرتضی که کتابی است در هفده بخش چنانچه شیخ حر عاملی در امل الآمل به آن اشاره می کند. اما آنچه از این کتاب موجود است به این مقدار نمی رسد. در این کتاب به منزلت تشیع و درجات شیعه و کرامات اولیاء و پاداش و جزای الهی اشاره شده است.
2ـ المنتخب فی جمع المرائی و الخطیب، از شیخ والا مقام، فخرالدین طریحی متوفی به سال 1085 هجری قمری که از کتابهای معروف و مشهور است.
3ـ نفس المهموم، از محدث جلیل، شیخ عباس قمی متوفی به سال 1359 هجری قمری، از کتابهای معتبر در بیان واقعه کربلا.
4ـ الایقاد فی وفیات المعصومین و تفصیل وقعه الطف، از محدث محمد علی شاه عبدالعظیم متوفی به سال 1334.
5ـ اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، از شیخ مولی آقابن عابدین رمضان بن زاهد شیروانی دربندی حائری، متوفی به سال 1286 هجری، معروف به اسرار الشهاده که در ایران چاپ سنگی شده و در بیروت در دو جلد توسط موسسه النعمان نیز تجدید چاپ شده است.
6ـ مقتل العوالم که تسلیه المجالس و یا زینه المجالس نیز نامیده شده است. این کتاب از محمدبن ابی طالب بن احمد الحسینی حائری است، در مقتل امام حسین علیه السلام و کتابی است بزرگ که مرحوم مجلسی در دهمین« جلد بحارالانوار » از آن نقل کرده است. همچنین سید حسنی حادثه وفات حضرت رقیه علیها سلام بر سر امام حسین علیه السلام را در کتاب الایقاد از این کتاب نقل کرده است. و اما محقق کتاب می گوید این حادثه در مقتل العوالم نیست.
7ـ معانی السبطین فی احوال الامامین الحسن و الحسین، از شیخ محمد مهدی حائری مازندرانی، متوفی به سال 1384 هجری.
8 ـ در کتاب الایقاد سیدحسنی با استفاده از مقتل العوام این حادثه نیز نقل شده است.


  نظرات شما  ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ب
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ