سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  قدیر
دوستی افسرده دل، کمتر می پاید . [امام علی علیه السلام]
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
75175
بازدیدهای امروز وبلاگ
9
بازدیدهای دیروز وبلاگ
12
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
قدیر
سجاد رحیمی
مطالب و عکس های عرفانی و مذهبی
لوگوی وبلاگ
قدیر
بایگانی
دی 86
بهمن 86
اسفند 86
فروردین
اردیبهشت
خرداد87
بهار 1387
اوقات شرعی
لوگوی دوستان



اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   سجاد رحیمی  

عنوان متن فاید? امام غایب پنج شنبه 86 اسفند 23  ساعت 3:7 عصر

فاید? امام غایب

آقا میرزا هادی واعظ خراسانی از عالم بزرگوار جناب حاج آقا محسن سلطان آبادی نقل فرمودند که: یک سال از طریق شام(سوری? فعلی) با شتر به حج بیت ا... الحرام مشرف شدم. در یکی از منازل، قافله چند روزی معطل شد در این مدت دیگر سینه ام تنگ شد و حوصله ام سر رفت. از اهل آنجا سؤال کردم که در این آبادی عالمی هست که با او مأنوس شوم؟ گفتند: از علمای جعفریه(شیعه) کسی نیست، ولی عالمی از علمای اهل سنت هست و اسم او را ذکر کردند. گفتم باکی نیست، با او مأنوس می شوم و مذاکر? علمی می نمایم. لذا نزد او رفتم، وقتی وارد شدم دیدم مشغول تدریس است، او هم تا مرا دید نهایت اکرام و احترام را معمول داشت و در صدر مجلس جایم داد و به شاگردانش گفت: امروز به احترام این سید درس را ترک می کنیم. وقتی شاگردان رفتند سؤال کردم: آیا این اکرام و تعظیم مخصوص من بود یا هر کس بر شما وارد شود اینگونه او را محترم می شمارید؟ گفت: نه مخصوص شما نیست، بلکه هر کس که مثل شما فاطمی(سید) باشد او را اینطور احترام می کنم. از مذهبش سؤال کردم، گفت: من جعفری مذهب هستم. گفتم: پس چگونه برای اینها تدریس می نمایی؟ گفت: من از اهل این قریه هستم و تقیه می نمایم. از سبب تشیعش سؤال کردم. گفت: من همیشه در دو مطلب تفکر می کردم، یکی این که شیعه می گویند:? علویین بر حق می میرند? در حالی که می دیدم، بسیاری از آنها از اشرارند و به آن حال می میرند و مسئل? دوم این که آنها قائل به امام غائبی هستند که کسی او را نمی بیند، پس فاید? همچون امامی چیست؟ خلاصه در همین حالت بودم تا حج مشرف شدم. در آن زمان حاکم مکه- شریف حسین(1) - مریض بود. به نزد او رفتم، اهل او تنهایش گذاشته بودند، چون مرضش مسری بود و همه از او اجتناب می کردند. اتفاقا وقتی رسیدم که در حال جان کندن بود، ناگاه سیدی نورانی وارد شد و به او شهادتین و نام های ائمه(ع) را تلقین کرد. شریف حسین همان وقت وفات کرد. در این جا آن سید رو به من نمود و فرمود:
?عاقبت اولاد فاطمه علیها سلام اینطور می شود و به این شکل امام غائب فایده دارد.? و از دیدگانم غائب گردید. بعد از مشاهد? این جریان از آن محل بیرون آمدم ولی هیچ کسی را از وفات شریف آگاه نکردم که مبادا یک وقت مرا به قتل او متهم کنند، اما همین که به منزل رسیدم سرو صدا و شیون خانواده و بستگانش به عزا بلند شد.
اینجا بود که من صحت نسب شریف را فهمیدم و حال اولاد حضرت فاطم? زهرا(ع) در وقت مردن و فاید? وجود امام غایب را دانستم.(2)
پی نوشت: 1- حاکمان مکه در زمانهای گذشته همگی از سادات و ذرای حضرت فاطمه زهرا(س) بوده اند.
2- پرسش های علما و مردم و پاسخ های امام زمان(ع)، ص11؛ ره جویان معرفت، ص8


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   سجاد رحیمی  

عنوان متن پرسش از اسلام پنج شنبه 86 اسفند 23  ساعت 3:6 عصر

چرا اسلام در ازدواج موقت دختر باکره اذن پدر شرط کرده است؟
اما برای مرد ها چنین شرطی قرار نداده است؟


سوال:


من خیلی علاقه مندم از اسلام پیروی کنم اما خیلی اوقات حس می کنم یا اون طور که باید نمی تونم بعضی دلایل رو قبول کنم یا واقعا راه برای آقایان همیشه باز تر هست. مثلا در ازدواج موقت، سؤالم این است که آیا یک دختر باکره نیاز به هیچ چیزی نداره که حتما باید به اذن پدر با کسی ازدواج موقت کنه؟ چرا یک پسر هر وقت اراده کنه می تونه به دور از گناه نیاز خودش رو بر آورده کنه اما اگر دختری بخواهد به نیاز خودش-نیازی که خداوند در وجودش قرار داده- پاسخ مثبت بده، گناه محسوب میشه و اگر این کار رو نکنه باید منتظر بمونه روزی ازدواج کنه. یا شاید روزی پدرش دیدگاهش رو عوض کنه و بهش اجازه بده با کسی که آشنا شده محرم بشه؟
 

ادامه مطلب...

  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   سجاد رحیمی  

عنوان متن شعر زیبا در وصف امام زمان جمعه 86 اسفند 17  ساعت 4:7 عصر

گفتم که ماه رویت از دیده ام نهان است
 گفتا حجاب در توست ورنه رخم عیان است

گفتم که وصف حالت در قال من نگنجد

 گفتا که قال بگذار وصفم نه آنچنان است
گفتم جمال رویت تشبیه ماه کردم

گفت اشتباه کردی شرحش نه در بیان است
گفتم که خال رویت از دل برد قرارم

 گفتا که جان نگهدار، اسرار در میان است
گفتم غم فراغت آتش زده به هستم

 گفتا که واگذارش این درگه شهان است
گفتم که هجر رویت دغی به دل نهاده

گفت ابتدای راهی عشقم نه بر زبان است
گفتم قلم به وصفت مات است و در تحیّر

 گفتا قلم رها کن این کار عاشقان است
گفتم که صبح و شامم در خاطرت گذر کرد

 گفتا که صبح و شامت آمال عارفان است
گفتم که بهر جانت وردی هدیه کردم

 گفتا رسید بر ما، در نزد ما امان است
گفتم که در نمازم ذکر تو بر لب آمد

 گفتا که ذکر ما و ذکر خدا همان است
گتم جمال رویت دل برده از دل من

 گفتا که شکر بنما این هدیه رایگان است
گفتم که آرزویمیک لحظه دیدن توست

 گفتا که دیده ای تو سرّی در آن نهان است
گفتم که شرح حالی از خود بگو برایم

 گفتا که شرح حالم در بزم یاوران است
گفتم نشان کویت برگو که من بدانم

 گفتا تمام عالم گاهی به جمکران است
گفتم که عمرم آخر طی شد به انتظارت

گفت افضل عبادت در نزد شیعیان است
گفتم که طاقت من د رغیبتت به سر شد

گفتا خوشا به حالت صبر از تو شادمان است
گفتم که آرزویم درک حضورت ای دوست

گفتا که در حضوری این گاه امتحان است
گفتم که شرم دارم از حال خود و یاران

گفتا که دل گهی خون از بعض پیروان است
گفتم غم تو ای دوست بر جان من صفا داد

گفتا به غم بیفزا این کار عاشقان است


  نظرات شما  ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ب
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ