مادرم ذهن مرا میزد ورق
شیر میدادم به عشق شیر حق
دفتر مشقم ز برگ یاس بود
آب بابایم همان عباس بود
گفتم از چه عشق شآن و رتبت است
گویا اکنون زمان خدمت است
ثبت نام کوی جانبازی شدم
بعد از آن راهی سربازی شدم نام من سرباز کوی عترت است
دوره آموزشی ام هیئت است
پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار
سر درش عکس علی با ذوالفقار ارتش حیــدر محــل خدمتم
بهر جانبازی پی هر فرصتم نقش سردوشی من یا فاطمه است
قمقمه ام پر ز آب علقمه است
رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است
زینب آن را دوخته پس مشکی است اسـم رمز حمله ام یاس و علــی
افسر مافوقم عباس علی(ع)
یا رقیه بهترین اسم شب است
هم دعای صبح گه یا زینب است
مدت سربازیم تا محشر است
گویا تمدید گردد بهتر است
گرچه من سرباز هیچ و ساده ام
سر خوشم مهدی بود فرمانده ام
گرچه شد فرمانده ام غایب ولی
دلخوشم بر نائبش سید علی
|